احقیت و اولویت (قرابت و نسب)
در نهج البلاغه درباره اين مطلب به سه اصل استدلال شده است : وصيت و نص رسول خدا ، ديگر شايستگی اميرمؤمنان ( ع ) و اينكه جامه خلافت تنها بر اندام او راست میآيد ، سوم روابط نزديك نسبی و روحی آن حضرت با رسول خدا ( ص . (
چنانكه میدانيم پس از وفات رسول اكرم ( ص ) سعد بن عباده انصاری مدعی خلافت شد و گروهی از افراد قبيلهاش دور او را گرفتند ، سعد و اتباع وی محل سقيفه را برای اينكار انتخاب كرده بودند ، تا آنكه ابوبكر و عمر و ابوعبيده جراح آمدند و مردم را از توجه به سعد بن ابی عباده باز داشتند و از حاضرين برای ابوبكر بيعت گرفتند ، در اين مجمع سخنانی ميان مهاجران و انصار رد و بدل شد و عوامل مختلفی در تعيين سرنوشت نهائی اين جلسه تاثير داشت .
يكی از به اصطلاح برگه های برندهای كه مهاجران و طرفداران ابوبكر مورد استفاده قرار دادند اين بود كه پيغمبر اكرم ( ص ) از قريش است و ما از طائفه پيغمبريم . ابن ابی الحديد در ذيل شرح خطبه 65 میگويد :
عمر به انصار گفت : " عرب هرگز به امارت و حكومت شما راضی نمیشود زيرا پيغمبر از قبيله شما نيست ، ولی عرب قطعا از اينكه مردی از فاميل پيغمبر ( ص ) حكومت كند ، امتناع نخواهد كرد . . . كيست كه بتواند با ما در مورد حكومت و ميراث محمدی معارضه كند و حال آنكه ما نزديكان و خويشاوندان او هستيم " .
و باز چنانكه میدانيم علی ( ع ) در حين اين ماجراها مشغول وظائف شخصی خود در مورد جنازه پيغمبر ( ص ) بود . پس از پايان اين جريان علی ( ع ) از افرادی كه در آن مجمع حضور داشتند استدلالهای طرفين را پرسيد و استدلال هر دو طرف را انتقاد كرد و رد كرد . سخنان علی ( ع ) در اينجا همانها است كه سيد رضی آنها را در خطبه 65 آورده است .
علی ( ع ) پرسيد ، انصار چه میگفتند ؟
گفتند : حكمفرمائی از ما و حكمفرمای ديگری از شما باشد .
چرا شما بر رد نظريه آنها به سفارشهای پيغمبر اكرم درباره آنها استدلال نكرديد كه فرمود : با نيكان انصار نيكی كنيد و از بدان آنان درگذريد ؟ !
اينها چه جور دليل میشود ؟
اگر بنا بود حكومت با آنان باشد ، سفارش درباره آنان معنی نداشت ، اينكه به ديگران درباره آنان سفارش شده است دليل است كه حكومت با غير آنان است .
خوب ! قريش چه میگفتند ؟
استدلال قريش اين بود كه آنها شاخهای از درختی هستند كه پيغمبر اكرم ( ص ) نيز شاخه ديگر از آن درخت است .
"احتجوا بالشجره و اضاعوا الثمره " با انتساب خود به شجره وجود
پيغمبر ( ص ) برای صلاحيت خود استدلال كردند اما ميوه را ضايع ساختند .
يعنی اگر شجره نسبت معتبر است ، ديگران شاخهای از آن درخت میباشند كه پيغمبر يكی از آن شاخههای آن است اما اهل بيت پيغمبر ميوه آن شاخهاند .
در خطبه 160 كه قسمتی از آنرا قبلا نقل كرديم و ديگر ، از قبيل نص و لياقت و افضليت گذشته ،
اگر همان قرابت و نسب را كه مورد استناد ديگران است ، ملاك قرار دهيم ، باز من از مدعيان خلافت اولايم .
منبع: سیری در نهج البلاغه،ص156
نظرات شما عزیزان: